آن که او دیده ی جان و دل و نور بصر است

هر کجا می نگرم صورت او در نظر است

خبر از دوست بدان بر که ندارد خبری

ور نه آنجا که عیان است چه جای خبر است

ره بدو برد کسی کز پی خود دور افتاد

اثر از دوست کسی یافت که او بی اثر است

ره بی پا و سران است تو نتوانی رفت

بنشین خواجه تو را چون هوس پا و سر است !

تو بدین چشم کجا چهره معنی بینی

چشم صورت دگر و چشم معانی دگر است

شمس مغربی


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها